88. دردها
سه شنبه, ۲ آبان ۱۳۹۶، ۱۱:۱۶ ب.ظ
بوی بادنجان سرخکرده خانه را گرفته بود. داشتم میرفتم سمت مطبخ که از پشتِ شیشههای ماتِ پنجره نگاهم افتاد به دآش صفدر. نشسته بود پای حوض و با ماهیها حرف میزد. عادتش بود [...]
به قلم حریری به رنگ آبان
بوی بادنجان سرخکرده خانه را گرفته بود. داشتم میرفتم سمت مطبخ که از پشتِ شیشههای ماتِ پنجره نگاهم افتاد به دآش صفدر. نشسته بود پای حوض و با ماهیها حرف میزد. عادتش بود [...]
به قلم حریری به رنگ آبان