یلدای 96 مبارک :)
- ۵ نظر
- ۰۱ دی ۹۶ ، ۰۰:۲۱
بی تو من با غم ِ این نم نم باران چه کنم؟
متن از : پرومته
طرح از : محمدحسین سوهانی
+بالاخره بارون اومد :) خدا رو شکر
علاوه بر اینکه همچنان این فراخوان برقراره، و هنوز منتظر نقاشیا و صداهای شما هستیم !
رادیو بلاگیها فرصتی رو در اختیار شما قرار داده تا به مناسبت تولد رادیو، به انتخاب خودتون با یکی از اعضای رادیو بلاگیها مصاحبه کنید 😍
*فقط یک نفر، یک مصاحبه*
ترجیحا مصاحبه حضوری صورت بگیره که کیفیت صداهای ضبط شده بهتر و مصاحبه دلچسبتر باشه، اعضای رادیو و محل سکونتشون رو اعلام میکنیم که راحتتر تصمیم بگیرید با کی مصاحبه کنید :)
دکتر سین - شاهرود
محسن - تهران
آقاگل - کاشان
مرتضی - تهران
مسعود - دزفول
شاهزاده شب - تهران
پرنده سفید - تهران
سمانه - کرج
بانوچه - بوشهر
الانور - سبزوار
ای اهالی بیان، بلاگفا، بلاگ اسکای و حومه، بدانید و آگاه باشید که تنها تا ساعت دوازده شب پنجشنبه مهلت دارید تا در فراخوانهای رادیو به مناسبت تولد آن شرکت کنید. پس بشتابید که از قافله جا نمانید.
با تشکر
«هیئت ناظر بر فراخوانهای رادیوبلاگیها»
هر موقع بهت میگم دوستت دارم، نگو منم همینطور. بذار تو یه موقعیت دیگه، بعنوان اولین نفر بگو که دوستم داری. عین اینه که به فرشید بگم کُتت قشنگه. اون بگه ماله تو هم قشنگه! راست میگه؟ راست نمیگه.
برگرفته از وبلاگ من و موهام (خانوم سه حرفی)
سلاااام . دلتون تنگ شده بود برامون؟ :) ما دیگه کم کم داریم میایم.... راستی میدونستین تولد رادیو نزدیکه؟ حالا بخاطر همین ما دوتا فراخوان داریم تا با همدیگه جشن بگیریم :)
فراخوان اول (نقاشی):
از اعضای رادیو هر کسی رو مایل بودین نقاشی کنین ، با هر شکلی که مجسم میکنین ، میتونین چندنفرمونو بِکِشین حتی :)) بعد عکس بگیرین و آپلود کنین و لینکشو بدین .
فراخوان دوم(جمله سازی):
با 5 تا کلمه ای که این زیر میبینین یه جمله بسازین! با صدای خودتون ضبط کنین و برای ما بفرستین، آخر صداتونم اسم وبلاگتونو بگین :) قراره تو ویژه برنامه منتشر بشه
کلمات: رادیوترانزیستوری | شمع | صدا | کامنت | بادکنک
+هر کی شرکت کرد یکی رو هم دعوت کنه :)
+ تا 7 آذر وقت دارینا
اطلاعات کتاب:
نام کتاب: وریا
نویسنده: سیده زهرا محمدی
انتشارات: نشر آرما
گوینده متن اول : سمانه(اتاق دلم)
گوینده متن دوم: سیده زهرا محمدی(آرزوهای نجیب)
معرفی کتاب: سیده زهرا محمدی
بوی بادنجان سرخکرده خانه را گرفته بود. داشتم میرفتم سمت مطبخ که از پشتِ شیشههای ماتِ پنجره نگاهم افتاد به دآش صفدر. نشسته بود پای حوض و با ماهیها حرف میزد. عادتش بود [...]
به قلم حریری به رنگ آبان
سلام
ما رو تو اینستاگرام دنبال کنین تا هم از پست های جدید رادیو باخبر بشین و هم برخی اطلاعیه هایی که امکان گذاشتن تو وبلاگ نیست رو اونجا ببینین :)